صدای انفجار آمد و سنگر رفت هوا. هر چه صدایش زدیم جواب نداد. سرش پر از ترکش شده بود. جیب هایش را خالی کردیم. یک کاغذ جالب تویش پیدا کردیم.

وقتي هوا ابري و بارانيه. دريا خوره موج دره طوفانيه. منم كي پادشاه مي ور گدايه. گليم پاره مي درويشه قبايه. نه كويه عاشقم نه دره پابند. جه بي جايي جهان مي جا جگايه. روبار اب بامو دريا ننسته. وقتي بايه پير شنو باز. دميره اب مين گوزگا مانسته. امي كاره دره چرخ توني تاب.

بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا. آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد. نه یک بار نه دو بار . صدای انفجار آمد و سنگر رفت هوا.

Premium Indie fiction, reviews, articles, giveaways, and freebies. Originally posted on Maggie J. All she did was write a story and have it published. The disdain for that word, or story element, that comes from us. Just a girl living alone.

ناگهان چقدر زود دیر می شود. میتوان ساعتها بدون بیان کلمهای. میتوان با تمام دنیا خوابید و باکره بود. زندگی خود را بر چه بنا كردی. 1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم. 2- دانستم كه خدا مرا میبیند پس حیا كردم. 3- دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش كردم. 4- دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم. من و اون مدت ها بود .